در۱۴مهر ماه سال ۸۳ با قدم گداشتن به دنیای زشتی ها و زیبایی ها زندگیمان را لبریز از شادی کردی . از همان اوان کودکی نسبت به هم سن و سالان خود دارای تفاوتهای زیبا و خاصی بودی . دارای ضریب هوشی بالا و قدرت تفکر و تحلیل فوق العاده ای بودی .هیچ شب بدون قصه های کودکانه نمی خوابیدی .گاه کتابهای داستان کودکان را برایت می خواندم و گاه قصه های قدیمی سینه به سینه گشته را و گاه نیز داستانهای جذاب و زیبایی از شاهنامه فردوسی و گاه داستانهایی از روایات قرآنی .آنچنانکه در سن ۳ سالگی روزی از من پرسیدی : مگه نگفتی خدا اول حضرت آدم و بعد حوا را آفرید .گفتم :بله گفتی : پس با این حساب همه ما بچه های این دونفریم؟ گفتم :بله گفتی : پس همه آدما با هم خواهر و برادرند ؟ گفتم : آره گفتی : پس جطوری خواهر برادرا با هم ازدواج کردند ...
درست یادم میآد همون روز یک سؤال دیگه هم پرسیدی : بابا مگه نگفتی زمین مثل یک سیب گرده و مدام دور خودش می چرخه ؟ گفتم : آره . گفتی : وقتی دریا ها پایین قرار می گیرن چطور میشه که آباشون نمیریزه ؟ ....
همیشه تو مهد کودک از جملات پر معنا و بسیار بالاتر از سن خودت استفاده می کردی تا جاییکه مربیان و مسؤل مهد می گفتنددامنه لغات علی بسیار بالاتر از یک بچه ۱۰ تا ۱۲ ساله است . به شعبده بازی و شعر ومطالعه علاقه وافری داشتی و بیش از ۲۰۰ جلد کتاب تا قبل از شروع تحصیلات دبستان داشتی که برایت خوانده بودم و تو خط به خط حفظ بودی و گاه چون فرد با سوادی برای دیگر بچه ها می خواندی .
در سن ۴ سالگی تعداد زیادی لغت انگلیسی حفظ داشتی از جمله نام تمامی حیوانات (حتی برخی انواع دایناسورها ) و میوه ها .
در سن ۵ سالگی علاقه زیادی به آزمایشات علمی و زندگی انواع حیوانات داشتی و به محض اینکه قدم به مدرسه گذاشتی خیلی زود توانایی خواندن پیدا کرده و شروع به خواندن کتابهایی کردی که دارای هیچ گونه تصویری نبود و مربوط به سنین بالاتر بودند .
همیشه از خوردن برخی میوه ها و غذاها امتناع می کردی اما هر بار که به اصرار من امتحانشان می کردی بعد می گفتی بابا چه ضرری کردم که تا الان نخورده بودم .